تبلیغات


 
 


علم مالیه استفاده از اصول و مفاهیم اقتصادی در تصمیم گیری و حل مشکلات است . دایره علم مالیه می تواند به 3 دسته طبقه بندی شود: مدیریت مالی ، سرمایه گذاری، نهادهای مالی
مدیریت مالی: که مدیریت مالی شرکتها (Carporate finance) یا مدیریت مالی تجاری (business finance) نیز نامیده می شود. اصولاً با تصمیم گیری های مالی در مسائل تجاری سرو کار دارد. تصمیمات مدیریت مالی شامل حفظ تراز نقدی، گسترش حسابها، بکار گیری سایر موسسات، قرض کردن از بانک و صدور سهام و اوراق بهادار است.
.
سرمایه گذاریها: این بخش از علم مالیه بر روی وضعیت بازارهای مالی و تعیین قیمت اوراق بهادار تمرکز دراد.وظایف مدیران سرمایه گذاری ممکن است شامل قیمت گذاری بر سهام عادی، انتخاب اوراق بهادار برای وجوه بازنشستگی یا ارزیابی عملکرد اوراق دارایی می باشد.

نهادهای مالی: این بخش از علم مالیه با بانک و سایر موسساتی که وظیفه جمع کردن منابع مالی و سایر مصرف کنندگان مالی را با هم در یکجا دارند را شامل می شود. برای مثال مدیر بانکی ممکن است تصمیماتی درباره دادن وام، حفظ تراز نقدی، تعیین مقدار بهره برای وامها  همچنین شیوه برخورد با مقررات بگیرد.

بخش خاصی از مدیریت مالی مهم نیست بلکه اهمیت دارد شرایط تجاری و کاری است که باعث می شوداز هر یک از تئوریها یا ابزارهای مالی اتخاذ شود مکن است شامل سرمایه گذاری ( استفاده از سرمایه)تامین اعتبار ( افزایش سرمایه ) می شود.
مدیرانی که هر یک از این زمینه ها فعالیت می کنند دارای زمینه اطلاعات مالی یکسان هستند. در این کتاب ما شما را با این دانش مشترک آشنا می کنیم و نشان  می دهیم که چگونه در تصمیم گیری های مالی از این دانش استفاده می کنیم.
علی رغم تاکید این کتاب بررسی مدیریت مالی اصول اصلی و ابزار مورد استفاده آن در زمینه سرمایه گذاری و نهادهای مالی نیز مورد استفاده قرار می گیرد. در این قسمت مقدماتی ما به نوع تصمیماتی که مدیران مالی می گیرند و نقش تجزیه و تحلیل های مالی، حالتهای مختلف مالکیت های تجاری و کاری و اهداف تصمیمات مدیران توجه می کنیم.در نهایت ما رابطه بین مدیران و صاحبان شرکتها را توضیح خواهیم داد.
 
مدیریت مالی
مدیریت مالی در برگیرنده مختلف تصمیم گیری ها می شود. ما می توانیم این تصمیم گیری ها را به 3 دسته اصلی تقسیم کینم:
1- تصمیمات سرمایه گذاری 
2- تصمیمات تامین اعتبار  
3- تصمیماتی که شامل هر دوی آنها می شود.

تصمیمات سرمایه گذاری با طرز استفاده از سرمایه، خرید ، نگهداری یا فروش تمام انواع دارایی ها سرو کار دارد. به این ترتیب که لازم است که یک دستگاه مهرزن از کار افتاده بخریم؟ لازم است که یک خط تولید را راه اندازی کنیم؟ وسایل قدیمی را بفروشیم ؟ یک کمپانی یا موسسه را بخریم؟ نقدینگی خود را در بانک نگهداریم؟
تصمیمات مالی شامل فراهم آوردن سرمایه لازم برای سرمایه گذاری و تامین اعتبار برای فعالیتهای هر روز می شود. آیا مدیران باید از درامدهایی که از موسسات به دست امده استفاده کند؟ آیا آنها بایست از نقدینگی که از خارج از واحد تجاری آنها به دست آمده استفاده کنند؟
فعالیتها و سرمایه گذاری های یک شرکت می تواند از خارج از شغل آنها تامین اعتبار شود موسسه بدهی های تحمیلی (incurring debts) قبل مثل استفاده از وام بانکی و فروش اوراق بهادار یا به وسیله فروش سهام مالکیت . زیرا هر یک از این روشهای مالی تجارت را در مسیرهای مختلفی قرار می دهد که در آنها تصمیمات  مالی اهمیت زیادی دارد. بسیاری از تصمیمات کاری به طور همزمان شامل هم سرمایه گذاری وهم تامین اعتبار می شود. مثلاً یک شرکت ممکن است بخواهد از یک شرکت یا موسسه دیگر در تصمیم گیری درباره سرمایه گذاری استفاده کند.

گر چه موفقیت در انتخاب آنها بستگی به چگونگی تامین اعتبار کردن دارد: که به صورت قرض کردن پول باشد یا با قیمت خرید مقابله کرد یا با فروش سهام یا اوراق بهادار باشد و یا معاوضه سهام اوراق بهادار باشدو اگر مدیران تصمیم به قرض کردن پول بگیرند پول قرض گرفته شده باید در مدت زمان معینی پس داده شود. سرمایه گذران ( آنهایی که پول قرض می دهند)  معمولاً در سود شرکتهایی که پول را قرض گرفته اند سهیم نمی شوند. از طرف دیگر اگر مدیران تصمیم بگیرند که با فروش سهام، مالکیت تامین اعتبار کنند، این سرمایه دیگر نباید پس داده شود. اگر چه فروش این سهام باعث کم رنگ شدن کنترل سهامداران کنونی می شود.
اینکه آیا تصمیمات مالی شامل سرمایه گذاری ، تامین اعتبار یا هر دوی انها می شود به 2 عامل مهم بستگی دارد. ریسک و بازده مورد نیاز به وسیله مطالعات شما درعلم مالیه، شما با این عوامل سرو کار خواهید داشت. بازده مورد نیاز تفاوت بین سود بالقوه و هزینه های بالقوه است. ریسک آن میزان از عدم اطمینان است که مربوط به بازده مورد نیاز است.
 
تجزیه و تحلیل های مالی

تجزیه و تحلیل های مالی، یکی از ابزارهای  مدیریت مالی است که شامل ارزیابی در شرایط مالی و عملکرد یک شرکت تجاری یک وضعیت و یا حتی اقتصاد آن شرکت و پیش بینی شرایط و عملکرد آینده آن شرکت است. به عبارت دیکر این بدان معنی است که میزان ریسک و بازده مورد نیاز را بررسی می کند.
اطلاعات تجزیه و تحلیل های مالی ممکن است در قسمتهایی داخل آن موسسه باشند مانند قسمتهای بازاریابی وتولید و یا از سازمانهایی که دارای اطلاعات حسابداری هستند و یا از کمپانی های فروش اطلاعات مثل شرکت مالی (bkoomberg) یا خدمات سرمایه گذاری (Moody) و شرکت همکاری استاندار و پور (stanadad .. FOOR) همچنین ممکن است از انتشارات دولتی مثل Federal Reserve Buleth استفاده شود. نشریات مالی مثل Fartune,forbes,Business week, wall street jornal هم اطلاعات مالی و اطلاعات اقتصادی (شامل صنایع، بازارها و اقتصاد) را منتشر می کند ولی امروزه بیشتر اطلاعات در اینترنت موجود است.
در یک شرکت بررسی های مالی ممکن است نه تنها برای ارزیابی عملکرد آن شرکت به کار رود بلکه برای ارزیابی قسمتهای مختلف از شرکت، بخشها و خطوط تولید نیز به کار می رود. این تجزیه و تحلیل ها ممکن است هم به صورت دوره ای و زمانی که مورد نیاز است انجام شود تا بتواند نه تنها تصمیمات مالی درست و آگاهانه را تضمین کند.  بلکه به عنوان کمکی برای اتخاذ سیاستهای شخصی و سیستم های تشویقی مورد استفاده قرار گیرد. در بیرون از این موسسه، تجزیه و تحلیل های مالی ممکن است برای تعیین ارزش یک مصرف کننده جدید استفاده شود تا به وسیله آن توان منابع را برای شرایط  قرارداد  بلند مدت و همچنین عملکرد بازاری رقیبان را ارزیابی کنند. موسسات و سرمایه گذرانی که دارای زمان ونظر کارشناسی و یا منبعی که این بررسی های مالی را انجام می دهند نیستند ممکن است خود مبادرت به خرید این تجزیه و تحلیل ها از شرکتهایی که در این زمینه تخصص دارند بکنند چنین شرکتهایی می توانند گزارشاتی از از تجزیه و تحلیل های کاملاً دقیق با جزئیات کامل گرفته تا بررسی های ساده تجاری را انجام دهند.
برای مثال شرکت خدماتی (Dun and Bradstreet)  اعتبار سیاری از موسسات را از شرکتهای بزرگ گرفتند تا تجارتهای محلی را بررسی کند. مثالهای دیگر مانند شرکت خدمات مالی Fitch,Standard and poor,Moody می باشند که ارزش و اعتبار اوراق قرضه ای که به وسیله شرکتها صادر می شود را ارزیابی می کنند و این نظرات را در قالب رده بندی های که در اسنادی که توسط این سه شرکت منتشر می شوند در دسترس هستند.
 
انواع واحدهای تجاری
مدیریت مالی فقط محدود به حجم عظیمی از موسسات نمی شود. این در مورد تمام حالتهای و اندازه های شغلی مورد نیاز و ضروری است. 3 شکل اصلی از سازمانهای تجاری ، تک مالکی، شرکتهای تضامنی وشرکت های سهامی هستند. این سازمانها در تعدادی از ویژگیها با هم فرق می کنند که از آن دسته که در تصمیم گیری های تجاری تاثیر دارند عبارتند از:
 
1-  راه و روشی که این موسسات مالیات می دهند.
2-  تا چه حد مالکان در تصمیم گیری ها اعمال نفوذ می کنند.
3-  تعهد مالکانه
4-  سهولت در انتقال سهم مالکیت
5-  تداوم فعالیت های واحدهای تجاری
 
تک مالکیتی
ساده ترین و رایج ترین شکل واحدهای تجاری حالت تک مالکیتی  است یعنی اینکه آن تجارت توسط یک نفر کنترل می شودو یک نفر صاحب آن است که آنـرا مالک می نامند. به دلیل اینکه نیازمندی های قانونی کمی وجود دارد تا یک واحد تجاری تک مالکیتی به وجود بیاید این فرم به وسیله بسیاری از افرادی که یک کار موسسه ای را آغاز می کنند انتخاب می شود. مالک چنین شرکتهایی به خاطر سود شخصی خودش و بدون کم گرفتن از کسی دیگر به جز کارمندانش کارها انجام می دهد. مالک این نوع شرکتها تمام درآمدهای آن شغل را به تنهایی دریافت می کند و به تنهایی تصمیم می گیرد که آیا درآمد حاصل را دوباره سرمایه گذاری کند و یا برای مصارف شخصی مصرف نماید.
مالکان در مقابل  تمام قرض و بدهی ها در آن شرکت پاسخگو و مسئول هستند. در واقع این مالکان هستند که بدهی ها را در شغل و تجارت خود بالا می آورند اگر دارایی های موجود برای پرداخت بدهی کافی نباشد مالکان باید بدهی شرکت را از اموال شخصی خود بپردازند.
اگر نقدینگی بیشتری از میزان نقدینگی که به وسیله فعالیتهای تجاری شرکت برای انجام فعالیت و توسعه شرکت به دست می اید نیاز باشد مالک از دارایی های شخصی خویش استفاده نماید یا قرض کند برای بیشتر شرکتهای تک مالکیتی ، بانک به عنوان مکانی برای قرض کردن پول به حساب می آید و اگر چه محدودیتهایی برای بانکها در مورد میزان پولی که می توانند به واحدهای تجاری تک مالکیتی پرداخت کنند وجود دارد که در بیشتر مواقع نسبتاً پول کمی را می توانند پرداخت نمایند.
مالک چنین واحدهای تجاری زمان پرداخت مالیات گزارشی را از درامدهای شخصی خود ارائه می دهند درآمدهای تجاری به عنوان درآمدهای شخصی مالک به شمار می رود. دارایی های واحد تجاری تک مالکیتی ممکن است به شرکتها یا موسسات دیگر فروخته شود زمانی که حالت تک مالکیتی شرکت از بین برود یا مالک می میرد به هر نحو دیگر وضعیت تک مالکیتی از بین می رود. اگر چه زمانی که مالک می میرد دارایی های او به وارثش می رسد.
 
شرکت تضامنی( مشارکتی)
حالت تضامنی توافقی بین دو یا چند نفر است که موافقت می کنند تا تجارتی را با هم انجام دهند. حالت تضامنی مشابه حالت تک مالکیتی است بجز اینکه بجای مالک ، با چند مالک روبرو هستیم. این مورد که بیشتر از 1 مالک وجود دارد مواردی را مطرح می کند:
چه کسی قدرت تصمیم گیری در فعالیتهای تجاری روزانه دارد؟ چه کسی مسئول( مسئولیت مالی) بدهی ها در کار است؟ چگونه درآمد بین آنها تقسیم می شود؟ چگونه مالیات پرداخت میشود؟ بعضی از این موارد توسط توافق شرکاء حل می شود  بعضی دیگر به وسیله قانون حل شده است . توافق مشارکتی اینگونه است که سود و زیان باید بین شرکاء تقسیم شود و مسئولیتشان را در مدیریت کارها به تفصیل شرح دهد.
بیشتر شراکتها شراکت عمومی دارد که شامل شرکاء فعال می شوند به طور کامل در مدیریت کارها شرکت دارند، در سود و زیان سهیم هستند و در مورد بدهی ها نیز مسئول هستند. هر یک از شرکاء فعال به تنهایی مسئول بدهی های واحدهای تجاری و حتی آن مورد از بدهی هایی که به وسیله سایر اعضاء و شرکا ایجاد شده نیز مسئول هستند. حالت شرکت تضامنی محدود شامل حداقل یک شریک فعال و یک شریک غیر فعال است. شرکای غیر فعال در کار و تجارب سرمایه گذاری می کنند ولی در امرمدیریت شرکت نمی کنند.سهم شرکای غیر فعال در سود و زیان واحد تجاری به وسیله موافقت های شراکتی محدود می شود. به علاوه شریک غیر فعال در مورد بدهی هایی که خارج از سرمایه گذاری اولیه اوست هیچ گونه مسئولیتی ندارد. حالت مشارکتی او همانند موسسات مستقل و جدا مالیات نمی دهند ولی در عوض هر یک از شرکاء باید مالیات خود را پرداخت کنند. طول مدت این شراکت ممکن است تا زمان توافق شرکاء ادامه پیدا کند. برای مثال شرکاء ممکن است توافق کنند که این شرکت فقط باید برای چند سال معین و یا در مدت فعالیت همان کار دادمه پیدا کند. این شراکت باید زمانی که یکی از شریکان می میرند متوقف شود و اینکه قبلاً در توافقات شراکتی چه مواردی معین شده مهم نیست. سهم شریکی که مرده است نمی تواند به وارث او سپرده شود در هنگام مرگ هر یک از شرکاء شراکت فسخ می شود و شاید دوباره به کس دیگری سپرده شود. یکی از مشکلات شرکت تضامنی این است که سهم یکی از شرکاء بدون موافقت سایر شریکان نمی تواند فروخته  شود. بنابراین شریکی که می خواهد سهم خود را به خاطر مشکلات مالی بفروشد نمی تواند بدون اجازه سایر شرکاء این کار را انجام دهد.
یکی دیگر از مشکلات دسترسی محدود شرکاء به نقدینگی  است. به غیر از محدودیت در فروش سهم خود شرکاء تنها می توانند از طریق قرض کردن پول از بانک بودجه لازم را تکمیل کنند و اینجا نیز محدودیتی وجود دارد که آن هم این است که چه مقدار ( معمولاً  مقدار کم) بانک حاضر است به آنها قرض دهد.
درکارها و تجارتهای معینی که شامل حسابداری، قانون و کارهای فیزیکی است شرکتها معمولاًٌ به صورت شراکتی سازمان دهی می شوند. استفاده از حالت شراکتی در ابتدا ممکن است به قوانین ایالتی و قوانین صنعتی و سازمان های ذی صلاح نسبت داده شود که به این  معنی است که هر یک از وکلا را از محدود کردن وظایف خود در هر زمینه ای باز دارند.
 
شرکتهای سهامی 
شرکت های سهامی یک موسسه قانونی است که تحت قوانین ایالتی و در طی یک فرآیند شراکتی بوجود می آید.شرکت سهامی موسسه ای است که توانایی تبیین قراراداد و انجام فعالیت تحت عنوان و نامی جدا از مالکان آنرا دارد. برای به وجود آوردن یک شرکت سهامی قوانین ایالتی از آن موسسه می خواهد تا کارهای مقابل را انجام دهد:
1-  اساسنامه شرکت را به وجود آورند.
2-  یک آئین نامه داخلی را تصویب کنند.
3-  یک هیات مدیره تشکیل دهند
اساسنامه شرکت نشان دهنده نام قانونی شرکت، جایگاه آن در تجارت و طبیعت آن واحد تجاری است این گواهی نامه به شرکت سهامی روح می بخشد بدین معنی که قراردادی را بین شرکت سهامی و صاحبان آن به وجود می آورد. این قرارداد به شرکت سهامی این اختیار را می دهد تا واحدهای مالکیت را به وجود آورد که به این واحدهای مالکیت سهام می گویند و نشان دهنده حق و حقوق مالکان است که  به مالکان ، سهامداران گفته می شود. آئین نامه داخلی قوانین اداره شرکت سهامی است. آئین نامه داخلی حقوقی و اختیارات کارکنان ، اعضای هیات مدیره و سهامداران را روشن می کند. در بیشتر شرکتهای سهامی برای هر یک از سهامداران این امکان وجود دارد تا مدیریت در کارها را مورد کنترل قرار دهد. برای مثال  در پایان سال 2001 شرکت الکتریکی امرسون حدود 33700 سهامدار داشت. برای هر یک از سهامداران  این امکان وجود ندارد تا بر کار مدیریتی شرکت امرسون نظارت مستقیم داشته باشد. بنابراین سهامداران شرکت یک هیئت رئیسه ای را انتخاب کرده اند در امور تصمیم گیری های اصلی در کارهای واحد تجاری و کنترل بر فعالیتهای مدیریتی شرکت نماینده آنها باشد. در عوض هیات مدیره رئیسه کارکنان شرکت را انتخاب و بر عملکرد آنها نظارت می کنند. مدیرانی که کارمند اینگونه شرکتها هستنند. مدیران داخلی نامیده می شوند و آنهایی که سمت دیگری را در شرکتهای سهامی ندارند .مدیران مستقل یا خارجی نام دارند در مورد شرکت سهامی الکتریکی امرسون از 18 مدیر در سال 2003 6 نفر مدیر داخلی و 13 نفر مدیر خارجی بودند. در کل این اعتقاد وجود دارد که هر چقدر که تعداد نسبت مدیران خارجی بیشتر باشد. استقلال هیات مدیره در مدیریت شرکت و کمپانی بیشتر است. نسبت مدیران خارجی در موردهریک از شرکتهای سهامی به صورت قابل ملاحظه ای متفاوت است. برای مثال در سال 2002 تنها 44% از هیات مدیره شرکت غذایی گرفت. جزء مدیران خارجی بودند در حالی که در هیات مدیره موسسه تگزاین 89% از آنها هیات مدیره خارجی تشکیل شده بودند.
هر ایالت موجودیت هر یک از شرکتهای سهامی را در اجازه نامه مشارکتی می داند. قوانین شرکتهای سهامی در بسیاری از ایالات یکسری قوانین هماهنگ و یکسان را دنبال می کند که عنوان « مدل تجاری عملکرد شرکتهای سهامی از آن یاد می شود. زمانی که شرکتهای سهامی به وجود آمدند، می توانند قرارداد ببندد، یک اسم قانونی را انتخاب کنند. از کسی یا جایی شکایت کنند و یا از آنها شکایت شود و حتی برای همیشه به حیات خود ادامه دهند. اگر چه ممکن است که سهامداران بمیرند ولی شرکتهای سهامی  موجودیت خود را ادامه می دهند. مسئولیت مالکان و سهامداران محدود به میزان سرمایه گذاری آنها در شرکتهای سهامی به وسیله سهام است که سهامداران می خرند.
بر خلاف شرکتهای تک مالکیتی و تضامنی ، شرکتهای سهامی مشمول بر مالیات می شوند. در این شرکتها بر اساس درآمد خود شرکت مالیات پرداخت می شود. این درآمد بر اساس قوانین خاص فدرال و کدهای مالیاتی ایالتی مشخص می شود و بر اساس میزان مالیات خود شرکتهای سهامی است که با میزان مالیات از درآمدهای شخصی تفاوت دارد. اگر هیات مدیره تصمیم بگیرد تا سرمایه را بین سهامداران تقسیم کند این پول  از درآمد باقی مانده بعد از پرداخت مالیات پرداخت خواهد شد. مقدار پولی  که پرداخت می شود یا تقسییم می شود نیز می بایستی در مورد درآمدی که سهامداران دارند و مالیات آن کسر می شود به حساب آید . بنابراین نسبت درآمد شرکتهای سهامی دستخوش دوبار مالیات دهی می شود. یکبار به عنوان درآمد اشتراکی و بار دیگر به عنوان درآمد شخصی هر یک از سهامداران تقسیم سودی  که به وسیله هر یک از مدیران شرکتهای سهامی اعلام شد بر اساس تعداد سهامی  که هر یک از سهامداران دارند تقسیم می شود. اگر سهامدار الف دو برابر سهامدار ب سهام دارد، سهامدار الف دو برابر سهام دار ب پول خواهد گرفت. از سهامداری و مالکیت در شرکتهای سهامی به عنوان سهام یا حقوق صاحبان یاد می شود که به عنوان برگه سهام ارائه می شود.شرکتهای سهامی که فقط دارای تعداد کمی از سهامداران است که آنها هم کنترل کامل بر تصمیمات سرکتهای سهامی دارند شرکت محدود(سهامی خاص) نامیده می شود شرکت سهامی که سهام سهامداران آن در بیرون از دایره سهامداران خرید و فروش می شود شرکت سهامی عموم(سهامی عام) نامیده می شود. شرکت مارس تولید کننده بیسکویت M&M در سایر محصولات شیرینی جات  از شرکتهای سهامی خاص می باشد. صنایع غذایی « هرشی» نیز که تولید کننده محصولات شیرینی است از شرکتهای سهامی عام می باشد.
سهام شرکتهای سهام عام آزادانه در بازارهای بورس خرید و فروش می شود در حالی که مالکیت در شرکتهای سهامی عام نسبت به مالکیت در شرکتهای تک مالکیتی و تضامنی خاص آسانتر به دیگران واگذار می شود. کمپانی هایی که سهامی آنها در بازارهای بورس داد و ستد می شود باید اظهارنامه مقدماتی خود را به کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) ارائه دهد. که این سازمان فدرال است برای نظارت بر اجرای قوانین اوراق بهادار در آمریکا به وجود آمده است. این اظهار نامه ، اظهارنامه ملی، آئین نامه شرکتهای سهامی و اطلاعات کاملی را در باره طبیعت آن واحد تجاری، بدهی و سهام شرکت سهامی، کارکنان و مدیران و کسانی که بیشتر از 10% سهم را دارا می باشند را فراهم می آورد.
 
اشکال دیگر واحدهای تجاری
علاوه بر حالت تک مالکیتی ، مشارکتی و سهامی، بنگاههای اقتصادی ممکن است از سایر حالتهای واحدهای تجاری استفاده کننده

مثل: شراکتی محدود پیشرفته Master Limited partnerships
شرکتهای سهامی حرفه ای professional corporation
شرکتهای با مسئولیت محدود LLC
 
 
 
شرکتهای مشارکتی خاص
شرکتهای مشارکتی خاص پیشرفته نوعی شرکت، با سهام محدود برای هر یک از سهامداران است که در بازار بورس معامله می شود. برای مثال بیش از 2 جین شرکتهای مشارکتی خاص پیشرفته در بازار بورس نیویورک به ثبت رسیده است که شامل بوستول سلتیک، سرارفیر شرکتهای مهمانداران رد لیون ( شیر قرمز) سهام، مالکیت که نشان دهنده درصدی خاص از مالکیت است به همان روش سهام در شرکتهای سهامی خرید و فروش می شود. اگر چه تنها تفاوت دراینجاست که شرکت سهامی می تواند، با تعیین و صدور سهام مالکیت جدید ایجاد سرمایه کند در حالی که در شرکت مشارکتی خاص پیشرفته چنین عملی امکان ندارد. این امکان وجود دارد که ما 100% از سهام مالکیت را بفروش برسانیم و همچنین امکان فروش سهام اضافی از شرکت های سهامی وجود دارد. تفاوت دیگر این است که درآمدهای شرکتهای مشارکتی خاص پیشرفته تنها یک بار مشمول مالیات می شود.
نوع دیگری از واحدهای تجاری شرکتهای سهامی حرفه ای است که موسساتی هستند که تحت قانون ایالتی ایجاد می شود و برای مالیات دادن به عنوان یک شرکت تجاری سهامی در نظر گرفته می شوند در حالی که برای سهامداران در مقابل مسئولیت ها هیچ گونه محدودیتی وجود ندارد. هر یک از سهامداران شخصاً در مورد بدهی های شرکت مسئول هستند. واحدهای تجاری که جزء این شرکتها به حساب می آیند خدماتی را ارئه می دهند که نیاز به اجازه ایالتی دارند مثل فیزیک دانان، وکیلان و معماران و علت آن هم این است که در کل اینطور احساس می شود که این یک خواسته مردم است که چنین حرفه های را وادار به مسئولیت پذیری در کارها کنند.
اخیراً شرکتهایی هستند که از شکل های چند منظوره در واحدهای تجاری استفاده می کنند که به آن شرکت با مسئولیت محدود می گویند(LLC ) این نوع شرکتی بهترین ویژگی های شرکتهای تضامنی و سهامی را، هم ترکیب کرده است در سال 1988 سازمان خدمات دریافت مالیات اعلام کرد که LLc به عنوان یک حالت شراکتی برای مالیات دهی در نظر گرفته می شود در حالی که صاحبان و سهامداران آن در قبال بدهی ها هیچ گونه مسئولیتی را ندارد. از زمان ایجاد چنین قانونی هر ایالت مجوز قانونی برای شرکتهای با مسئولیت محدود دارند.
اگر چه در کل قوانین ایالتی کم تفاوت دارد، صاحبان و سهامداران LLC دارای مسئولیتهای محدودی در مقابل بدهی ها دارند.
IRS برای مالیات گرفتن شرکتهای LLC را به عنوان یک شرکت مشارکتی در نظر می گیرد اگر شرکت یکی از 4 ویژگی مقابل را نداشته باشد. 1- مسئولیت محدود 2- مدیریت مرکزی 3- آزادی در انتقال سهام به غیر 4- مداومت در کارها .اگر یک شرکت بیش از 2 تا از این ویژگیها را دارا باشد برای مالیات دادن به عنوان یک شرکت سهامی در نظر گرفته خواهد شد که مالیات بر درامدهای کمپانی و سهامداران تعلق می گیرد.
شرکتهای مشارکتی خاص که ممکن است هم به عنوان شرکت مشارکتی و یا سهامی در نظر گرفته شود تجارتی است که توسط گروهی از افراد یا موسسات ( موسسات سهامی یا مشارکتی) برای فعالیتی خاص تشکیل می شود بنابراین شامل روابط پایدار و مداوم بین طرفهای موجود نمی شود برای اهداف مالیاتی، و سایر اهداف شرکتهای مشارکتی خاص سهامی به عنوان یک شرکت سهامی و شرکت مشارکتی خاص شراکتی به عنوان شراکت شراکتی به حساب می آید .شرکتهای سهامی آمریکایی با شرکتهای سهامی غیر آمریکایی دست به یک مشارکت خاص زده اند که باعث افزایش رقابت و حضور خود در بازارهای جهانی شده اند. برای مثال شرکت کوکاکولا شرکتFEMSA که یکی از شرکتهای بزرگ نوشیدنی در مکزیک است در سال 1993 دست به یک شراکت خاص زد که باعث به وجود آمدن موفقیت  برای این بازارهای داخلی نیز بسیار موثر است. برای مثال برگرکینیگ دومین تولید کننده محصولات غذایی در امریکا به وسیله  ایجاد شرکت خاص با شراکت توباماکو در ژاپن به بازارهای این کشور راه پیدا کرد. که البته  سهام این شرکت به وزارت دارایی ژاپن تعلق دارد. این شرکت خاص به شرکت برگر کینگ شانس رقابت با شرکت مک دونالدز را داد که دارای 2000 شعبه در ژاپن است. شرکتهای مشارکت خاص به صورت فزاینده ای به عنوان یکی از حالتهای تجارت و واحدهای تجاری در حال رشد هستند.
اعضای چنین مشارکتهایی چه شرکتهای شخصی، تضامنی، و یا سهامی با هم جمع می شوند و به دنبال موقعیت های تجاری خاص می گردند. در نهایت شراکت های خاص میتواند از بین برود . اتحادهای اخیر بین موسسات تفریحی و اجتماعی در اندیشه این هستند که شکل تجارت در آینده چگونه خواهد بود.
عده ای اعتقاد دارند که چیزی که پیشروی ماست یک موسسه مجازی خواهد بود. یک اتحاد موقت بدون کاغذ بازی های معمول در شرکتهای سهامی خبری نخواهد بود که در این موسیات مجازی می توانند به سرعت و به صورت قاطعانه به هر جا بروند و از موقعیت های تجاری سود ببرند.
 
جمع بندی
مزایا و معایت 3 نوع از شرکتهای تجاری از نقطه نظرهای تصمیم گیری های مالی آنها در جدول 1-1 نشان داده شده است. موسسات گرایش دارند تا از شرکتهای تک مالکیتی به شرکتهای شراکتی و یا سهامی مالی تبدیل شوند زیرا آنها در حال رشد هستند و به منابع مالی بیشتری نیاز دارند. حالت تک مالکیتی برای شروع کار انتخاب می شود در حالیکه سهامی برای رشد پایدار انتخاب می شود. اکثر موسسات تجاری در آمریکا حالت تک مالکیتی دارند ولی بیشتر درامدهای تجاری توسط شرکتهای سهامی به دست می آید.
 
اهداف مدیریت مالی
تا کنون، به این نتیجه رسیده ایم که مدیران مالی در ابتدا باید تصمیمات سرمایه گذاری و تصمیمات تامین بودجه را در داخل سازه های تجاری اتخاذ کنند. اکثر این تصمیمات در بخشهای تجاری شرکتها گرفته می شود که باعث رشد بهتر می شود و حدود89%از درآمدهای تجاری در آمریکا در بر می گیرد. در حالی که بیشترین تصمیمات در ادامه این کتاب مربوط به تصمیم گیری های مالی در شرکتهای سهامی است ولی در خیلی از موارد برای اتمام حالتهای واحد تجاری در نظر گرفته می شود.
 
 
 
 
 
 
نوع شرکتها مزایا معایب
تک مالکیتی
 
1- مالک به تنهایی تمام تصمیمات را می گیرد.
2- مالک تمام درامدهای واحد تجاری را دریافت می کند
3- درآمد واحد تجاری تنها یک بار مشمول مالیات می شود و به اندازه در آمد مالک می باشد
1- مالک مسئول تمام بدهی های واحد تجاری است .
2- مالکیت واحد تجاری عمر محدودی دارد.
3- محدودیت دسترسی به وجه نقد وجود دارد
مسئولیت نامحدود
تضامنی – مشارکتی
 
1- دریافت درآمد بر اساس موافقت نامه مشارکتی می باشد.
2- مالیات پرداختی بر اساس درآمد هر شخص از واحد تجاری بسته می شود.
3- تصمیم گیری ها متکی به شرکای عمومی می باشد
1- هر شریک مسئول تمام بدهی های واحد تجاری می باشد.
2- عمر واحد تجاری به وسیله موافقت نامه بین شرکا یا عمر شرکاء تعیین می شود.
3- محدودیت دسترسی به وجه نقد وجود دارد
مسئولیت نامحدود
شرکتهای سهامی
 
1-  شرکت دارای حیات دائمی می باشد
2- مالکین مسئولیتی برای بدهی های شرکت ندارند و به اندازه سرمایه گذاری اولیه شان متضرر می شوند
3- شرکت می تواند ذخایر نقدینگی خودش را به وسیله فروش مالکیت برگه های سهام را فزایش دهد
4- درآمد به نسبت مالکیت هر سهم تقسیم می شود.
1- درآمد پرداختی 2 مرتبه مشول مالیات است.
2- مالکان و مدیران جدا از هم هستند هر چقدر که سازمان ها بزرگتر باشند.
مسئولیت محدود
 
 
 یکی از این موارد مربوط به اهداف تصمیم گیری های مالی است. چه هدف یا اهدافی را مدیران دنبال می کنند زمانی که بین گزینه های مالی یکی را انتخاب می کنند. مانند تصمیم به تقسیم درآمد موجود بین سهامداران و یا صاحبان زمانی که تصمیمی می خواهد گرفته شود مدیریت باید راهی را انتخاب کند که ثروت صاحب تجارت را افزایش دهید.
 
اقدامات صاحبان یا سهامداران برای رفاه اقتصادی
در هر زمان قیمت سهام هر شرکت یا ارزشی بازار نشان دهنده قیمتی است که خریداران حاضر در یک بازار آزاد پرداخت کنند.ارزشی بازار سهام سهامداران برابر حاصلضرب ارزشی سهام هر یک از سهامداران که به صورت محصول ارزشی بازاری یک سهم  می ابشد در تعداد کل سهام به دست می آید.
تعداد کل سهام × ارزش یک سهم= ارزش بازار سهام سهامداران
تعدادکل سهام ، تعداد سهامی است که سهامداران دارند . برای مثال در پایان ژوئن 2002 حدود 2040 سهم کمپانی والدسینی وجودد داشته قیمت سهام کمپانی والدسینی در پایان ژوئن 2002 به ازای هر سهم 18 دلار و 90 سنت بود. بنابراین ارزش بازار برای سهام والدسینی در پایان ژوئن 2002، سی و هشت میلیارد و پانصد میلیون دلار بود. سرمایه گذاران سهام های را با توجه به سود سهام آنها در آینده و افزایش بازاری آن سهام می خرند.چقدر آنها امروز حاضرند برای این آینده نامطمئن و سود سهام آینده آنها هزینه کنند؟ آنها دقیقاً آن مقدار را که فکر می کنند امروز ارزشی دارد را می پردازند. مقداری که به آن ارزش فعلی می گویند یک مفهوم مالی بسیار مهم است که در فصل 7 توضیح داده خواهد شد.. ارزش فعلی یک سهم نشان دهنده عوامل موثر زیر است.
1-  عدم اطمینان در برگشت پول خود در آینده
2-  جبران پول سرمایه گذاری در این سرمایه گذاری
3-  زمانبندی برگشت پول
ارزش بازار هر سهم برابر است با اندازه گیری میزان رفاه اقتصادی سهام دار.ایا این بدان معنی است که اگر ارزش سهام بالا برود مدیریت کارش را خوب انجام داده است ؟ لزوماً اینطور نیست. قیمت سهام گاهی اوقات می تواند عواملی که خارج از کنترل یک مدیر است تحت تاثیر قرار گیرد.
این عوامل شامل انتظارات با در نظر گرفتن اقتصاد، بازدهی  که در سرمایه گذاری های دیگر وجود دارد ( مثل اوراق بهادار دراز مدت) و حتی اینکه چگونه سرمایه گذاران به موسسات و سرمایه گذاری نگاه می کنند می شود.
این عوامل به وسیله تاثیر خود بر انتظارات مربوط به جریان پول در آینده و ارزیابی سرمایه گذاران از جریان پول باعث تاثیر در قیمت سهام میشوند.
با این وجود مدیران می توانند قیمت سهام را به بالاترین سطح خود برسانند. با توجه به شرایط اقتصادی موجود و انتظارات. آنها این کار را به وسیله بررسی دقیق سود، ریسک و زمان بندی بازده سرمایه گذاری انجام می دهند.
 
سود اقتصادی در مقابل سود حسابداری : قیمت سهام در مقابل درآمد هر سهم 
زمانی که شما درباره اقتصاد مطالعه کردید، متوجه شدید که هدف موسسات به دست آوردن بیشترین سود است اگر چه در علم مالیه هدف زیاد کردن ثروت مالکان است آیا این یک تناقض است یانه؟ واژه های متفاوتی را برای بیان اهداف یکسان مورد استفاده قرار می دهیم این تفاوتها از تفاوتهای بین سود اقتصادی و سود حسابداری ایجاد میشود.
سود اقتصادی تفاوت بین هزینه ها و درآمدهاست که هزینه شامل هم هزینه های عینی کار( هزینه های صریح )و هزینه های ضمنی می شود. هزینه های ضمنی پرداختی است که برای اطمینان دادن به منابع مالی ما ضروری است  که به آن هزینه های سرمایه ای می گویند. در هر موسسه تجاری ابتدا شخص سرمایه را فراهم می کند سپس در ان کار سرمایه گذاری می کند .تامین کنندگان این سرمایه ممکن است صاحبان همان شغل ، کار آفرینان یا بانکها یا سهام داران باشند. اندکی سرمایه به دست امده بستگی به هم زمان و هم ارزش پول دارد. در این سرمایه گذاری با ریسک چه چیزی عاید سرمایه گذار می شود؟
و درباره عدم اطمینان از سرمایه گذاری، هر چقدر که اطمینان ما را از سرمایه گذاری بیشتر باشد میزان سرمایه بیشتر خواهد بود.
موقعیت و وضعیت یک شرکت سهامی عادی را در نظر بگیرید. سهامداران بر روی سهام شرکت سرمایه گذاری می کنند با این تصور که آنها از سود سهام استفاده خواهند برد. ولی سهامداران می توانستند پولشان را در کار دیگری سرمایه گذاری کنند. پس چه چیزی باعث می شود آنها علاقه مند به سرمایه گذاری در یک شرکت سهامی باشند؟ به دست آوردن سود بیشتر از سرمایه گذاریشان که در اینجا آنها سود بیشتری را نسبت به جاهای دیگر کسب می کنند. با توجه به عدم اطمینان انها از دریافت سود بیشتر اگر یک شرکت سهامی نتواند سود اقتصادی تولید کند سهامداران سرمایه خود را از انجا خارج می کنند.
سود حسابداری، تفاوت بین هزینه ها و درآمدهاست که بر اساس اصول حسابداری به دست می آید که در آن هزینه ها همان هزینه داخلی انجام کارها است. هزینه ضمنی- هزینه فرصت و سود عادی- که نشان دهنده عدم اطمینان و زمانبدی گرش نقدینگی است.
در سود حسابداری به حساب نمی آید. علاوه برآن روند محاسبات حسابداری که می تواند در هر شرکتی  یه شرکت دیگر متفاوت باشد.
بخاطر این دلایل سود حسابداری الگوی مناسبی برای بازدهی سرمایه گذاریشان  نیست و به حداکثر رساندن سود حسابداری با به حد اکثر رساندن ثرروت سهامداران یکسان نیست. خیلی از شرکتهایی سهامی آمریکا مثل کوکاکولا، برنگیز و واتیستون و بویین دست به روشهای جدیدی برای ارزیابی و تشویق عملکرد مدیران خود کردند که بر اساس ایده مدیریت (Componsating management) برای سود اقتصادی است تا اینکه برای سودهای حسابداری باشد. از رایج ترین روشهایی برای ارزیابی عملکرد موسسات ، ارزیابی ارزشی افزوده اقتصادی و ارزش افزوده در بازار انهاست . ارزش افزوده اقتصادی EVA نامی دیگر برای سودهای اقتصادی موسسات است. عوامل کلیدی برای تخمین سوداقتصادی عبارتند از:
  1-  محاسبه سود عملیاتی موسسات با استفاده از اطلاعات صورتهای مالی، مطابقت با   سودهای حسابداری برای بهتر نشان دادن عملکرد دوره ای موسسه
  2- محاسبه هزینه سرمایه
  3- مقایسه سود عملیاتی هزینه سرمایه
تفاوت بین سود عملیاتی و هزینه سرمایه اندازه گیری در سود اقتصادی موسسات یا ارزش افزوده اقتصادی آنها است. اندازه گیری های دیگر مانند ارزش افزوده بازارMVA بر روی ارزش بازار سرمایه تمرکز دارد به طوری که با هزینه سرمایه مقایسه می شود. عوامل اصلی در ارزش افزوده بازار عبارتند از:
  1- محاسبه ارزش بازار سرمایه
  2- محاسبه میزان سرمایه
  3- مقایسه ارزش بازار سرمایه با سرمایه ای که سرمایه گذاری شده است.
تفاوت بین ارزش بازار سرمایه و میزان سرمایه سرمایه گذاری شده همان ارزش افزوده بازار است. از نظر تئوری ارزش افزوده بازار همان ارزش فعلی سود اقتصادی است که ما برای آینده آنرا پیش بینی می کنیم. استفاده از سودهای اقتصادی در ارزیابی عملکرد ها تا حدی کاری نو محسوب می شود این در حالیست که مفهوم اقتصادی مفهوم قدیمی است. چیزی که تاکیدهای اخیر بر روی سود اقتصادی نشان می دهد برای جلب کردن توجه از سود حسابداری به سمت مشخص کردن سرمایه حد نصاب ( Capital hurdle) است.
 
قیمت سهام و بازار کارآمد:
ما امروزه شاهدیم که قیمت سهام ارزش فعلی سود سهام است که سرمایه گذاران انتظار دارند تا در آینده  از آن بهره مند شوند. اگر این انتظار تغییر کند چه اتفاقی می افتد. فرض کنیم شما سهام IBM را می خرید. قیمتی که شما حاضر به پرداختش هستید قیمت فعلی گردش نقدینگی است که شما انتظار دارد در آینده از سود سهامی که در سهام IBM وجود دارد به شما برسد و یا انتظار دارید از ارزش فروش آن  سهم در آینده چیزی نصیب شما شود. این قیمت نشان دهنده میزان، زمان بندی و عدم اطمینان در آینده جریان نقدی است. حال چه اتفاقی می افتد اگر یک خبری چه خوب چه بد اعلام شود که سود سهام مورد نظر را در شرکت IBM تغییر دهد؟
اگر بازاری که این سهام در آن خرید و فروش می شود کار آمد باشد قیمت بعد از آشکار شدن این اخبار به شدت تغییر خواهد یافت.
در یک بازار کارآمد ارزش دارایی ها،  در این مورد دارایی ها سهام هستند – تمام اطلاعات مورد نیاز را به ما می دهند.زمانی که اطلاعات توسط سرمایه گذراران دریافت شد، قیمت سهام خیلی سریع تغییر می کند چقدر سریع؟ در بازار بورس آمریکا که یک بازار کارآمد است در عرض چند دقیقه اطلاعات رسیده  تاثیر خود را بر قیمت سهام می گذارد. مبانی تصمیم گیری مالی چیست؟ در بازار کارآمد قیمت کنونی سهام یک شرکت نشان دهنده تمام اطلاعاتی است که مردم به آن نیاز دارند این در حالیست که هیچ گونه زمان مناسب و یا زمان نامناسب برای صدور اوراق بهادار وجود ندارد. زمانی که یک موسسه اقدام به صدور سهام می کند، هر چقدر که سهام بپردازد را دریافت خواهد داشت نه کمتر و نه بیشتر . همچنین قیمت این سهام زمانی که اطلاعات درباره فعالیت موسسات منتشر می شود تغییر خواهد کرد. اگر آن موسسه یک محصول جدید رامعرفی کند، سرمایه گذاران تمام اطلاعاتی که آنها لازم دارند را تا بفهمند که چگونه این محصول جدید تولید می شود، گردش نقدینگی این موسسه را در آینده تغییر خواهد داد را به دست می آورند و در نتیجه سهام آن شرکت تغییر خواهد کرد علاوه بر این در آن زمان قیمت چنان خواهد بود که سود اقتصادی سرمایه گذاران به صفر خواهد رسید.
 
مدیریت مالی و افزوده شدن درآمدهای صاحبان
مدیران مالی، مسئولیت تصمیم گیری های که باعث افزایش در ثروت صاحبان سرمایه می شوند تغییر می کنند. در مورد یک شرکت سهامی که وظیفه اش این است ، قیمت سهامداران را افزایش می دهد. اگر بازار بورس، بازاری کاملاً کارا باشد ارزش سهام در یک شرکت سهامی باید نشان دهنده انتظار سرمایه گذاران باشد که آن هم موفقیت شرکت در آینده است.ارزش سهام زمانی که انتظارات سرمایه گذاران تغییر می کند دچارتغییر می شود.
تصمیمات مدیران مالی در مورد ارزش افزوده، ارزش کنونی سودها که ناشی از تصمیم گیری های مدیران است باید از هزینه های وابسته بیشتر باشد در حالی که هزینه سرمایه نیز می شود. اگر بین مالکیت و مدیریت شرکت و موسسه ای تفاوت وجود دارد. این تفاوت در اینجا است که صاحبان صرفاً مدیران شرکت نیستند. مسائل دیگری نیز برای مقابله و بررسی وجود دراد . اگر تصمیمات باب میل شرکت باشد ولی باب میل مدیریت شرکت نباشد چه؟ چگونه صاحبان می توانند مطمئن باشند که مدیران به فکر سود و منافع آنها هستند. چگونه صاحبان و مالکان می توانند مدیران را وادار سازند تا تصمیماتی بگیرند که به نفع آنهاست. در فصل بعد بیشتر درباره این مسائل بحث خواهیم کرد.
 
رابطه نمایندگی 
اگر شما یکی از صاحبان شرکتهای تک مالکیتی باشید، تصمیماتی که خواهید گرفت که باعث سود رساندن به شما شود. ولی اگر مدیریت مالی کاری را داشته باشد و صاحب شرکت نباشید چه؟ در این مورد شما چه تصمیماتی را می گیرید که برای دیگران مفید است نه شخص خود شما . شما به عنوان یک مدیر مالی، یک واسطه هسیتد . واسطه کسی است که برای اشخاص و یا شخص دیگری کار می کند. شخص یا اشخاصی که واسطه نماینده آنهاست را صاحب اصلی می نامند. روابط بین واسطه و صاحب اصلی را روابط کارگزاری می گویند. نوعی روابط کارگزاری بین مدیران و سهامداران در شرکتهای سهامی وجود دارد.
 
 
مشکلات روابط نمایندگی
در یک روابط کارگزاری واسطه در مقابل صاحب اصلی مسئول است. آیا امکان دارد که واسطه  طبق میل صاحب اصلی عمل نکند ولی در عوض بر طبق خواست و اراده خودش عمل کند؟ بله زیرا واسطه نیز اهداف خودش را در افزایش سرمایه های شخصی خود دارد. برای مثال در یک شرمت سهامی بزرگ ممکن است مدیران از مزایای جنبی زیادی بهره مند شوند.مثل عضویت در باشگاه گلف،درسترسی به هواپیمای اختصای و ماشین های اداری. این مزایا ممکن است برای اداره یک واحد تجاری مناسب باشد و ممکن است به جذب یا حفظ شخصیت مدیران کمک کند ولی زمینه برای سوء استفاده وجود دارد. اگر مدیران بیشتر وقت خود را صرف گلف کنند بجای اینکه کار کنند چه؟ اگر مدیران از هواپیمای شخصی برای مقاصد شخصی خود استفاده کنند  چه؟ اگر انها ماشین های اداری را در اختیار فرزندان خود قرار دهند چه؟ سوء استفاده از این مزایا هزینه هایی را برای شرکت در بر خواهد داشت و در نهایت این هزینه ها به صاحب شرکت تحمیل خواهد شد. همچنین این امکان وجود دارد که مدیرانی که احساس امنیت در سمت های خو می کننند تمام تلاش خود را در کار خود بکار نخواهند بست. این مورد تنبلی به حساب می اید واین نیز هزینه هایی را به شرکت وارد خواهد کرد. در نهایت امکاندارد ، زمانی که آن مزایا از بین برود مدیران براساس خواست واراده خود عمل کنند تا اینکه بر طبق خواسته سهامداران. برای مثال ممکن است مدیریت شرکت با سود و منفعت طلبی شرکت خود بازی کند به خاطر یک شرکت دیگر. حتی اگر این اعمال باعث ضرر رساندن به سهامداران شود. ولی چرا؟ در بیشتر جانشینی ها کارکنان و مدیرانی که قبلاً کار می کرده اند شغل خود را از دست می دهند. تصور کنید که شرکتی پیشنهاد می دهد شما مدیریت آنرا قبول کنید. آیا شما راضی هسیتد که شرکت متقاضی به سهامداران خود بیشتر به خاطر سهام جانشینان بها می دهند تا به ارزش بازار آنها؟ اگر شما نگران منافع آنها هستید، باید اینگونه باشید.ایا شما احتمال از دست دادن شغل خود خوشحال هستید ؟ مطمئناً خیر. بسیاری از مدیران بر سر این دو راهی در طرح ادغام Mamia در سال 1980 قرار گرفتند آنها چه کردند؟ در تمام تاکتیک ها:
1-بعضی آنها در مقابل سودگرایی شرکتهای خود مقاومت کردند که آنها را hostil Takeover می نامند به این ترتیب که پیشنهاد  دارند تا در بخش شراکتی تغییراتی بوجود اید و حتی برای تغییر در قانون ایالتی نیز فشار آوردند.
2- بعضی تصمیم گرفتند تا فرد خدمات اجرائیشان را دریافت کنند که آنها را چتر بازان طلایی نامیدند که اگر قرار شد شغلشان را از دست می دادند، همه چیزی را اجرا و عملی می کردند.
چنین حمایتی که از طرف مدیران شرکتهای سهامی دیده شد اینکه عملی شجاعانه بود یا نه مهم نیست. نشان دهنده امکان تضاد بین خواسته های مدیران و مالکان شرکتها دارد.
هزینه های روابط کارگزاری
هزینه هایی وجود دارد که باعث کمکردن امکان تضاد بین خواسته های صاحبان اصلی و واسطه می شود. چنین هزینه هایی را هزینه های کارگزاری می نامند. و 3 نوع از این هزینه ها وجود دارد:
1-  هزینه های کنترل و نظارت
2-  هزینه های ضمانتی و تقیدی
3-  زیان های باقی مانده
هزینه های کنترل هزینه هایی هستند که توسط صاحبان هزینه می شوند تا بر کار مدیران نظارت کنند و یا فعالیتهای مدیران را محدود کننددر یک شرکت سهامی، سهامداران ممکن است از مدیران بخواهند، تا به صورت دوره ای فعالیتهای خود را از طریق بازرسی اظهار نامه های حسابداری آنها ارائه دهند. حقوق حسابداران و زمان از دست رفته مدیران در تنظیم چنین اظهار نامه ای جزو هرینه های کنترل محسوب می شود. مثالی دیگر اینکه زمانی که سهامداران قدت تصمیم گیزی مدیران رامحدود می کنندو با این کار سهامداران موقعیت های سود آوری را برای سرمایه گذاریشان از دست می دهند. سود یاد شده نوعی از هزینه کنترل است. هیات مدیره در یک شرکت سهامی وظیفه امانت داری را در مقابل سهامداران دارد که یک مسئولیت قانونی می باشد برای تصمیم گیری که این تصمیمات به نفع سهامداران باشد.
قسمتی از این مسئولیت اطمینان دادن این امر است که تصمیات مدیرتی در راستای منافع سهامداران قرار دارد. بنابراین هزینه داشتن هیات مدیره نیز نوعی هزینه کنترل محسوب می شود. هزینه های ضمانتی و تقیدی توسط مدیران به وجود می آید تا به صاحبان اصلی این اطمینان داده شود که  آنها در راستای اهداف صاحبان اصلی عمل کنند. نام این مورد برگرفته از تضمین و قبول مدیران است تا اقدامات لازم را به عمل آورند. مدیری ممکن است قراردادی را امضاء کند که طبق آن او موظف است که با آن شرکت همکاری کند گر چه از شرکت دیگری پیشنهاد داشته باشد. هزینه ضمانتی در این زمان به وسیله مدیریت به وجود می آید که در آن مدیر از سایر موقعیت های شغلی چشم پوشی کند.
حتی زمانی که ابزارهای ضمانتی و کنترلی هنوز تضادهای بین منافع مدیران و صاحبان شرکت به وجود آید.
 
ترغیب مدیران: مزد خدمات اجرایی
یکی از راه های ترغیب مدیران از طرف سهامدارن که مدیران را وادار سازند که بر طبق منافع آنان عمل کنند و مشکلات و هزینه ها را از جانب مدیران کم کنند استفاده از دادن مزد خدمات اجرایی انهاست. یعنی یک مدیر در درجه اول چقدر حقوق می گیرد؟ راههای گوناگونی برای دادن مزد خدمات مدیران وجود دارد که عبارتند از:
1-  حقوق : پرداخت مستقیم پول  در یک دوره معین
2- پاداش: جایزه نقدی که به خاطر بعضی از عملکردها مانند درآمد پلکانی که به آنها داده می شود.
3- سهم افزایش ارزش ذخیره: پرداخت نقدی است که بر اساس مقدار سرمایه ای است که قیمت و ارزش تعدادی از سهام ها در طول یک دوره معین افزایش یافته است( مثلاً به خاطر تلاش های مدیریت)
4- سهم بازدهی عملکرد: سهامی است که به کارکنان و مدیران داده می شود که بر اساس ارزشیابی های عملکرد مدیران مثل درآمد حاصل از هر سهم می باشد.
5- اختیار خرید سهام به قیمت معین و معلوم: حق خرید تعداد مشخصی از سهام شرکت با قیمتی که گاهی اوقات از آن به قیمت عملی یاد می شود این قیمت ممکن است بالاتر یا پایین تر از قیمت بازار آن سهام باشد.
6- بخشیدن سهام به صورت محدود: بخشیدن سهام به مدیران و کارکنان با قیمت کم یا به صورت رایگان به شرطی که این سهام برای مدت معینی بفروش نرساند.
نسبت حقوق برای جبران خدمات آنها – کمترین پرداخت نقدی که یک مدیر دریافت می کند. باید در مورد مدیران با هوش و با استعداد کافی نباشد. ولی پاداش باید بر اساس ارزیابی عملکرد آنها باشد که در راستای تامین منافع سهامداران باشد. اخیراچندین شرکت دست به برنامه هایی زده اند که حد اقل تا قسمتی جبران خدمات مدیرانی را که مقدار سود اقتصادی آنها را افزایش داده اند ، شود.
ذهنیت اصلی در پشت اختیار خرید سهام به قیمت معین و بخشیدن سهام به صورت محدود این است که مدیران را تبدیل به صاحبان شرکت کنیم زیرا در این حالت انگیزه برای مصرف عواید غیر مستمر و تنبیه کاهش خواهد یافت. به عنوان صاحب و مالک مدیران نه تنها در عواید و تنبیه ها شریک می شوند بلکه زمانی که تصمیمات آنها باعث افزایش درامد شرکت شود در سود آن شریک هستند. این در حالیست که انگیزه اصلی در دادن سهام، قیمت آن سهام نیست بلکه صاحب و دارا بودن آن سهام است. به همین دلیل است که سهام های عملکردی و حق داشتن سهام که نوعی سرمایه گذاری از طرف دریافت کننده ان نیست چندان عامل موفقیت آمیزی نیست. اختیار خرید سهام به قیمت معین برای انگیزه دادن برای فعالیت بیشتر مورد خوبی خواهد بود آنها درخواست کنند که آن سهام را برای مدت طولانی دراختیار داشته باشد.
این مورد عملی خواهد بود ولی با قیمتی بیشتر از قیمت آن سهام در بازار لازم است که مدیران خود پول و سرمایه شان را وارد کار کنند.
در حال حاضر بر روی  شرکتهای سهامی توجه زیادی است زیرا فرد خدمات اجرایی مدیران، با عملکرد آنها هیچ ارتباطی ندارد. در سال های اخیر خیلی از شرکت های آمریکایی بسیاری از کارمندان خود را کوچک  و محدود کردند و حقوق کارمندانی که باقی مانده بود را بسیار کاهش دادند.
درهمان زمان شرکتهای سهامی حقوق مدیران را هم از طریق حقوق ماهیانه و هم اختیار خرید سهام به قیمت معین بالا بردند. اگر این تغییرات منجر به بهتر شدن ارزش سهام داری شود نباید مدیر کل را تشویق کرد ؟ اینجا 2 مسئله پیش می آید .اول چنین اقداماتی منجر به عصبانیت و سر خوردگی کارمندان باقی مانده و کارمندان سابق آنجا می شود. دوم کوچک و محدود کردن به صورت انی و یکدفعه باعث افزایش سود دهی نمی شود. AT&T را در سال 1995 در نظر بگیرید  در سالی که شرکت دوباره سازماندهی شد.شرکت به ندرت سود رسانی می کرد  و حدود 40000 شغل را حذف کرد و سهامش بازده کمی داشت. مدیر کل شرکت(CEO) حقوقی معادل  با 2/5 میلیون دلار و سهامی به ارزش 11 میلیون دلار را دریافت می کرد اگر در این سازماندهی دوبار حقوق ها در طولانی مدت پرداخت می شد حقوق CEO قابل توجه بود  و این در حالی بودکه بعضی از سهامداران شرکت ناراضی بودند. میانگین بازده  سالانه سهام AT&T در بین سالهای 2001 تا 1996 حدود 19/23% بود. شکل دیگر این است که عوامل  پرداخت مزد مدیران برای مدیر کل توسط خود هیات مدیره تصویب شده بود که مدیر کل خود جزیی از آن بود. علاوه بر آن زمانی که گزارشات اینگونه پرداختت ها را فاش کردند سهامداران گیج شده بودند.
هردو شکل میتواند به وسیله پرداختهای معقولانه به سهامداران و همچنین پول های پرداختی که توسط هیات مدیره ای که عضو مدیران هیات اجرایی نیستند تعیین شود. برطرف گردد.
صاحبان و مالکان دارای یک ابزار دیگری نیز هستند که باعث برانگیختن مدیران شود و آن هم خطر اخراج مدیران است. از انجا که سهامداران می توانند مدیران را اخراج نمایند مدیران مجبور خواهند شد تا بر طبق خواسته مالکان عمل کنند. اگرچه مالکان با هم متحد نباشند. مانند چیزی که در شرکتهای سهامی بزرگ دیده می شودو یا اگر نتوانند عملکرد مدیران را به خوبی کنترل کنند این عامل چندان قوی و موثر نخواهد بود. بر کناری چند مدیر ناتوان فقط می تواند این تهدید را ملموس تر کند.
 
افزایش ثروت سهامداران و آشفتگی حسابداری
اخیراً تعدادی از جارو جنجال ها و اتهامات در مورد اطلاعات مدیرانی که به سهامداران و بازار ارائه می شود به وجود آمده است. نتایج مالی که در اظهارنامه ها و ترازنامه های بعضی از شرکت ها گزارش شده عملکرد بهتری نسبت به عملکرد واقعی یا شرایط مالی بهتری را نسبت به وضعیت واقعی نشان داد. مثال شامل شرکت Xerox هستند که بر روی اعلام درآمدها برای چندین سال تمرکز داشت و به این دلیل که میزان سود قبل از دادن مالیات 1/41/1 میلیارد دلار اعلام کرده بود. Enron باعث به وجود امدن افزایش حجم پول و پنهان کردن بدهی واقعی شده بود. و wo/ldcom درمحاسبه هزینه 8/3 میلیارد دلاری دچار اشتباه شد. بدنبال صدور این گزارشات مالی استقلال نویسندگان آن و نقش تجزیه و تحلیل های مالی را به چالش کشیده شد. هنوز کاملاً معلوم نیست که تا چه حدی این اتهامات، و جار و جنجال ها به خاطر اشتباه سهوی بوده و یا به خاطر فساد .تمایل شخصی در سهامداران نیز به نظر می رسد که یکی از عوامل باشد انگیزه هر چه که می خواهد باشد روسای کل(CEO) روسای بخش مالی CEO ، اعضای هیات مدیره به طور مستقیم در قبال افشای حسابهای مالی مسئول هستند. برای مثال در سال 2002 ، SEC دستور داد تا درباره صحبت اظهار نامه های مالی قسم خورده شود. اولین مهلت برای ارائه تحلیل های مالی  و وظایف CEO و CFO را بیان کرد.
 
افزایش ثروت سهامداران و مسئولیت اجتماعی
زمانی که مدیران مالی ظرفیت سرمایه گدازی را در یک محصول تعیین می کنند. انها میزان ریسک و احتمال سود و هزینه ها را برآورد می کنند. اگر که سود از هزینه ها بیشتر نبود آنها سرمایه گذاری نخواهند کرد. به همان صورت مدیران سرمایه گذاری های مالی موجود را برای اهداف مشابه و یکسان تعیین می کنند. اگر سود باز هم از هزینه ها کمتر باشد مدیران در آن محصولات سرمایه گذاری نخواهند کرد  ولی سرمایه خودرا به جای دیگر خواهند برد. این باهدف افزایش ثروت سهامداران و کارآیی اختصاصی در بازارهای اقتصادی در یک راستا است.
کم شدن در سرمایه گذاری در کار زیان ده ممکن است به معنی توقف برنامه ها، برکناری کارکنان وشاید از بین بردن یک شهر که به درآمدهای آن شغل وابسته باشد. بنابراین تصمیم گیری درباره سرمایه گذاری و عدم سرمایه گذاری ممکن است زندگی افراد زیادی را تحت تاثیر قرار دهد. تمام موسسات تجاری به طریقی با گروهی از مردم که تاحدی به آن تجارت بستگی دارند سرو کار دارند. این گروهها شاید شامل تامین کنندگان ، مصرف کنندگان، خود اجتماع، شغل های اطراف آن تجارت و در نهایت کارکنان یا سهامداران آن شرکت باشند. گروههای مختلف مردم به ان موسسات وابسته هستند به عنوان سهامدار شناخته می شوند. برای مثال اگر شرکت بولینگ کارکنان خود را اخراج  می کند و یا میزان تولیدش را افزایش می دهد تاثیرات آن توسط شرکت های تحت همکاری آنها و سیاتل sesttle نیز احساس خواهد شد. آیا یک شرکت می تواند مقدار ثروت سهامداران خود و سهامداران خارج از شرکت را در یک زمان افزایش دهد؟ ممکن است .اگر یک شرکت بر روی یک محصول و یا خدمات سرمایه گذاری کند که نیازهای مصرف کنندگان خود را برآورده کند وسود آن از هزینه های آن بیشتر باشد آن وقت آن موسسه منابع مالی را برای بازدهی اجتماعی به کا رگرفته است و هم چنین دارایی های خود را در تولید کننده ترین حالت خود به کار گرفته است.اگر هم بعدها شرکت خواست که پول خود را ازان سرمایه گذاری بیرون بکشد و یا طرح را ببندد، در قبال سایر سهامداران و کارکنانی که از این کار صدمه می بینند مسئول است عدم موفقیت در انجام این کار می تواند شهرت و توانایی برای جذب سهامدارن جدید در سرمایه گذاریهای آتی را خدشه دار کند که در نهایت به سهامداران ضرر می رساند و تاثیرات  فعالیتهای موسسات بر سایرین به عنوان تاثیرات بیرونی شناختته می شود. جمعیت یک نوع تاثیر بیرونی است که اهمیت آنرا افزایش می دهد. مثلاً تولید کالاهایی باعث آلودگی هوا می شود. اگر شرکتهای آلوده کننده محیط طوری عمل کنند که این آلودکی کم شود هزینه ای به وجود می آورد که قیمت محصولات را افزایش می دهد یا باعث کاهش سود می شود و ارزش سهامش پایین می آیدو اگر رقیبان آنها بر خلاف آنها چنین هزینهای را برای کاهش آلودگی پرداخت نکنند آن موسسه در خط زیان می افتد به وسیله فشار رقابتی که وجود دارد از رقابت خارج می شود. شرکت ممکن است که میزان آلودگی را کم کند  تا شهرت خود را افزایش دهد و امیداوار باشد که این باعث افزایش سرمایه می شود، سرمایه ای که برای کاهش آلودگی صرف شده جبران شود. به این تسویه بازار می گویند(market sdtion) بازار جایگاه خاص را برای کنترل آلودگی قائل است و موسسات یا صنایعی که این کار را می کنند تشویق می کند اگر جامعه واقعاً بر این باور باشد که آلودگی مضر است و کنترل آلودگی خوب است، منافع مالکان و جامعه نیز به همان سمت و سو می رود.اگر چه جامعه بر این باور باشد که آلودگی مضر است و کنترل آلودگی خوب است ، منافع مالکان و جامعه نیز به همان سمت و سو می رود.
اگر چه احتمال اینکه هزینه های کنترل آلودگی به عنوان عامل کاهنده ثروت مالکان به حساب می آید،وجود دارد. پس موسسات باید بر روی کاهش آلودگی به وسیله قانون یا قوانین دولتی تمرکز کنند. ولی چنین قوانینی نیز دارای هزینه می باشد که هزینه های تحمیلی نامیده می شود. دوباره اگر سود کنترل آلودگی از هزینه اقدامات دولتی بیشتر باشد جامعه سود خواهد برد. در چنین مواردی اگر دولت از تمامی موسسات بخواهند که آلودگی را کاهش دهند، هزینه کنترل آلودگی به عنوان یکی از شرایط که باید در حسابداری و محاسبات به حساب آید در نظر گرفته می شود


دسته بندی: دانستنی ها | اقتصادی